دقيقا وقتي سرو سامان گرفتم جابجاشدم
و هيچ کس نميفهمد که در ازدحام اين همه خستگي تن و روح چه کشيدم من ....
من از کار و حجم آن هراسي ندارم و عاشق يادگيري هستم اما الان واقعا شرايطش را نداشتم
بخصوص من را بفرستند به جايي که کارشناس قبلي اش هميشه از آن گروه نالان بوده و نظم آن براي همه زير سوال رفته است
و من آمدم به گروه فلسفه غرب
گروهي که هيچوقت علاقه اي به شنيدن اسمش هم نداشتم چه برسد به ماندن در آن و کارشناس گروهش شدن!!!
اما هنوز ده روز نگذشته بود ، دلم به دل اين گروه گره خورد و واقعا دارم به گروه و کارهاي آن عاشق ميشوم .
گروهي تقريبا خلوت با اساتيدي بسيار مودب و البته متاسفانه همکاري که اصلا حاضر نشد زکات دانسته هاي خود را پس بدهد. و مثل سوهاني بود براي روح و روان من.
و خدا رو شکر هستند رفيعي جان و حسيني مهربان و همکاراني خوب مثل خليفه و ديگراني که به من انرژي مثبت ميدهند.
و ته ته همه ي اين ها حتما حکمتي در کار بوده است که دکتر دهقان نژاد صلاح دانسته اند مرا به انجام کار جديد روانه کنند و من خسته تر از همه خستگان عالم را اينگونه مجاب نمايند ::: که تو منظمي و کارشناسي ارشد و کاربلد و توانمند
همين و والسلام
وبلاگ زندگی...
برچسب : نویسنده : azahraonikc بازدید : 174